پیشینه‌ی طنز در مطبوعات عهد مشروطه

فرانک کشوری[1]، دکتر حجّت اله منیری[2]، دکتر محمّد صادق تفضّلی[3]

چکیده:

در آغاز قرن نوزدهم میلادی، طی یک سلسله تحوّلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، رفته رفته شکاف هایی در جامعه‌ی سنّتی ایران، پدیدار شد و حقّانیِت رژیم سیاسی مبتنی بر استبداد سلطنتی مورد تردید قرار گرفت.

گروه هایی از مردم شهری به ویژه عناصر اصلاح طلب دولت و دیوان، روحانیّون روشن بین، تُجّار و روشنفکران در افکار آزادی خواهانه‌ی غربی، شعارهای مناسبی برای مبارزه با حکومت استبدادی قاجار یافتند. پس از یک رشته اعتراضات و صدور اعلان مشروطیّت در جمادی الثانی 1324 (تابستان 1906) در بیشتر شهرهای ایران، انجمن های مشروطه خواه، تشکیل و نشر روزنامه های آزاد و فکاهی آغاز شد. از طریق انجمن ها و مطبوعات آزاد بود که افکار آزادی‌خواهانه در سرتاسر جامعه‌ی شهری ایران، انتشار یافت. آن هم در شرایطی که صرف نظر از خواسته‌های سیاسی، مسأله‌ی روز جامعه، دستخوش تغییر گردید. از آنجا که «طنز»، یکی از گونه های ادبی مهم و برجسته‌ی انواع ادبی است و در ایران از دوره‌ی مشروطه به بعد به طور جدّ و تحت تأثیر شیوه های نوین طنز پردازی، در جهان امروز نیز مورد استقبال اُدبا و نویسندگان قرار گرفته است، روند و سیر تولّد و تحوّل نشریّات متعدّد در سال های اوج گیری رقابت های انتخاباتی و تحصّن روزنامه نگاران در جهت هر چه خرافه‌ای‌تر شدن و مسئولیّت پذیر شدن نشریّات طنز در حوزه‌ی اخلاقی و اجتماعی و محتوایی در دوره‌ی مشروطه، سرعتی رو به افزایش دارد.

واژگان کلیدی: طنز، مطبوعات طنز، مشروطه، پیشینه ی مطبوعات

مقدّمه:

نشریّات طنز، به عنوان نشریّاتی مسئولیّت پذیر در حوزه‌ی اجتماعی و سیاسی و اخلاقی در این دوره، مراحلی از تحوّل و تکامل ادبی و فکری را پیموده و از خامی به پختگی و از بیان مضامین سطحی به مضامین عمیق اجتماعی و سیاسی رسیده است و در صحنه های داخلی، طنز در رقابت‌های گروه های سیاسی و مبارزات قلمی روزنامه نگاران به اوج رسیده، به طور‌ی که در فضای سیاسی جامعه ای بسیار احسّاسی و ملتهب، طنز رویکرد روزنامه نگاری خود را به آرامی تغییر داده و به شکلّی سیاسی درآمده و به عنوان یکی از انواع ادبی، از ابزارهای کلامی بسیار مهم، در دست سیاستمداران و اصحاب مطبوعات بوده است. (قاسمی، 1379: 15)

نگاه نشریّه‌ی آذربایجان، به وقایع دوره مشروطه:

یکی از نشریّات طنز و معروف دوره‌ی مشروطه نشریّه‌ی آذربایجان بود که با نگاهی جدید به موضوعات و وقایع آن دوره می پرداخت و در آغاز مشروطیّت، تأسیس شد. اوّلین روزنامه ای که در تبریز با چاپ سُربی و با نگارش میرزا حاج آقا بلوری انتشار یافت، در هشت صفحه به قطع وزیر‌ی در مطبعه‌ی ناموس که متعلّق به برادران زین العابدین و حاج میرزا آقا بوده، چاپ و شماره‌ی اوّل آن در ششم محرم الحرام 1325 ق منتشر شده است.

نشان «لوگو» روزنامه‌ی آذربایجان به خط نسخ و در زیر آن سال 1324 ق و 1906 و جمله‌ی قیمت: یک نسخه چهارده شاهی است چاپ و علاوه بر این تصویر دو نفر با لباسهای مخصوص ترسیم شده است. آدرس روزنامه: تبریز، تیمچه حسینیه اداره روزنامه آذربایجان... هر صفحه روزنامه مشتمل بر دو ستون و مقاله افتتاحی که در ستون اوّل و دوّم است. صفحه‌ی دوّم نوشته شده بدین قرار است: «رب اشرح لی صدری و یَسِّرلی امری و احلل عُقدَه من لِسانی و سَهل اَمری بِرُحمتک یا اَرحَم الرّاحِمین. و اخبار نخجوان و لندن و استامبول و پکن و بعد اخبار شهری ذکر شده است. در صفحه‌ی آخر روزنامه که به زبان ترکی نوشته شده مشتمل بر مقالات (رؤیا) و اشعار ترکی به زبان ملّانصرالدّین، چاپ شده است.

روزنامه‌ی آذربایجان، اقتباس و تقلید از روزنامه‌ی ملّانصرالدّین بوده و علاوه بر مطالب فکاهی در تمام صفحات، دارای تصویر رنگی نظیر تصاویر روزنامه ملّانصرالدّین است چنانچه در صفحه‌ی چهار و پنج، تصویر مجلس مشروطه طلبان و مجمع قید کشان اهالی خراسان و در صفحه‌ی آخر کاریکاتور رنجبر و مباشر رسم شده است. در نمره‌ی دوّم روزنامه، در صفحه‌ی اوّل، عکس میرزا آقاسی کشیده شده که با دست، اشاره به دریای خزر می کند و زیرش نوشته شده است: «این آب شور چه قابلیت دارد که اوقات خود را در این باب صرف نمائیم به جهنم». (فرامرزی، 1378: 37)

در نمره‌ی دوّم که در 15 محرم 1325 ق منتشر شده در عنوان روزنامه (تصویر شیر و خورشیدِ ایستاده) اضافه شده و سر مقاله‌ی آن به عنوان (زاری بر بی کسی وطن) به امضای (حاج بابا) است و اشعاری به زبان ترکی و در صفحات 4 و5 کاریکاتور گرگی که در گله افتاده و دو نفر ایستاده آن را تماشا می کنند، ترسیم گردیده‌است. در زیر این کاریکاتور نوشته: «آهای، آهای، ای صاحب رمّه، گوسفندانت را گرگ تلف کردند. لااله‌الاالله، هِی داد می زنم کسی به من جواب نمی دهد، این شبان خوابیده.» آذربایجان، روزنامه‌ی مفید و دارای تصاویر نفیسی است و بیست شماره‌ی آن که در کتابخانه‌ی مجلس، موجود است، با ضمیمه‌ی روزنامه‌ی حشرات الارض همراه است. مندرجات آن عموماً مطالبی است راجع به مشروطیّت ایران و اشعار فکاهی. ظاهراً این شعر در آمده که: «خوش بُوَد از دور آواز دُهُل.» به همین مناسبت مرحوم تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان صفحه 4 و 5 راجع به روزنامه‌ی آذربایجان می نویسد: «روزنامه‌ی هفتگی بذله سرا منتشر در تبریز با چاپ سُربی و صُوَر رنگین هَزلی.» (صدر هاشمی، 1363: 107)

آذربایجان، از تجربه‌ی ملّانصرالدّین پند آموخت و از شماره‌ی نخست از تصاویر رنگی و کاریکاتور غافل نماند. به طنز روی آورد و از سلاح طنز در مبارزه با مستبدین، بهره ها جست. از کاربرد گسترده‌ی شعر مردمی آگاه بود و از این ابزار بهره ها جست. نویسنده‌ی تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان می نویسد: که شعرهایش به ویژه مجادله اش با ملّانصرالدّین، وِرد زبان کودکان و مردم کوچه و بازار بود آذربایجان به دلیل بهره گیری از منابعی چون ملّانصرالدّین و برخورداری از فرهنگ انقلابی و مردمی و جَوِّ انقلابی موجود در زمینه‌ی «خرد پویا» موضعی مناسب داشت. ارتباط تنگاتنگ جوامع انقلابی ایران با مبارزان برون مرزی، به نوشته های آذربایجان رنگ ترقّی می داد. نفوذ سخن صُفرافو بدانجا کشیده که بچّه ها شعرهایش را در کوچه و بازار حفظ می خواندند. (سرداری نیا، 1360: 183)

نشریّه‌ی کشکول و اخباری که در مورد سایر نشریّات عصر خود داشته است:

در عهد قاجار، در سال های آغازین صدور فرمان مشروطیّت، یعنی قریب یک ماه پس از انتشار روزنامه‌ی آذربایجان در تبریز، مجدالاسلام کرمانی، روزنامه‌ی «کشکول» را در تهران تأسیس کرد که شماره‌ی اوّل آن در 15 صفر 1325 و دوره‌ی مطابق با مارس 1907، در تهران طبع و به قیمت (یک نسخه سه شاهی) منتشر شده است. «آبونه اشتراک سالیانه، هفته ای یک مرتبه در تهران هشت قران در سایر ولایات داخله، یک تومان، در فرنگستان پنج فرانک. و هندوستان چهار روپیه بوده است (قاسمی، 1363: 464). کشکول، از همان شماره‌ی اوّل، حاوی تصاویر کاریکاتوری بود، مدیر روزنامه، در «مقاله‌ی افتتاحی»، انگیزه و مقاصد خود در انتشار این روزنامه را توضیح داده که تأثیر افکار «آخوندزاده» در آن نمودار است:« عُقَلای عالَم، بعد از هزار سال فکر و تأمّل، از برای تهذیب اخلاق ملّت و اشاعه‌ی تمدّن و تربیت، بالاخره اتّفاق کرده اند که بهترین وسایل این است که اعمال زشت آنها را مجسم نموده و به مردم نشان بدهند تا از دیدن آنها عبرت بگیرند، به کارهای نیک بپردازند و به راه ناستوده نروند.»

نویسنده برای تحقّق این مقصود، استفاده از دو وسیله را امکان پذیر می داند: یکی «تیاتر و بازیگر خانه» که برخوداری آن از جاذبه مستلزم نواختن موزیک و اجرای رقص است به عقیده ای او «ترتیب مجلس تیاتر و بازیگر خانه، منافی دین مبین و حضرت سیدالمرسلین است؛ دیگری ساختن صُوَر موهومه، موسوم به کاریکاتور در روزنامه هاست که مدیر روزنامه‌ی کشکول، آن را بر گزیده است. (صدر هاشمی، 1378، 136)

روی تصویر کشکول، در سرلوحه‌ی روزنامه نوشته شده بود: «همه چیز دارد» و در معرّفی روزنامه آمده بود: «این روزنامه از قید رسمیّت، وضعیّت و مسئولیّت به کلّی خارج است و غَرَضش بر انداختن عادات زشت بربریّت و مُجری ساختن رسوم تمدّن و تربیت است. (همان، 139)

نشریّه‌ی کشکول، مشیِ تند روانه ای نداشته و بسیار معتدل حرکت می کرده و با زبان طنز و گوشه و کنایه معضلات را یادآور می شده است. این نشریّه‌ در سال اوّل در بردارنده‌ی آثار و گفتارهایی از احمد مجدالاسلام کرمانی، میرزا تقی ضیاءلشکر (بینش)، سلطان العلما کرمانی، عبدالله اتابکی، جلال الممالک (ایرج میرزا)، عبد الله مستوفی و... است. (شجیعی، 1372: 59)

نمونه‌ی آثار منظوم میرزا تقی ضیاء لشکر رادر پی می خوانید:

«ما مملکتی خراب داریم
در هر بَلَدی به انتخابی
در هر گذری هزار مشدی
قلاده ای از فکل به تقلید
در خوردن وقف و مال ایتام
در کوی و گذر به یک دو باران
یک دست طبیب طب نخوانده
احیا و شفا مجد و منصور
هفتاد و دوجین «پرنس والتس»
در محکمه ها هزار مَسند
یک چند مدیر خالی از علم
سردار و امیر اگر بخواهی
صد مسأله عذر ناموجه
ما سگ مَنِشان، زشیر و خورشید
خواهند که ما شویم بیدار
اُف باد بر این وطن پرستی

بنیان بقا بر آب داریم
غوغا پی انتخاب داریم
داش و بزن و غراب داریم
بر گردن خود طناب داریم
چون عمر سر شتاب داریم
دریاچه و منجلاب داریم
همچون ملک عذاب داریم
با دیپلم و با کتاب داریم
یک شهر پر از جَناب داریم
از حضرت مُستَطاب داریم
بد طینت و بد لعاب داریم
یک فوج سبیلِ تاب داریم
حاضر شده در جواب داریم
گویا هوس عقاب داریم
بالله که هنوز خواب داریم
کی نزد خدا جواب داریم»

(کشکول، 1325: 1)

قطعه ای راجع به معاهده‌ی روس و انگلیس «اثر خامّه‌ی شاهزاده‌ی دانشمند، جلال الممالک، ایرج میرزا» نیز از این قرار است:

«گفتند که انگلیس با روس
تا در پلتیک هم در ایران
افسوس که کافیان این مُلک
کز صلح میان گربه و موش

عهدی بسته است تازه امسال
زین پس نکنند هیچ اِخلال
بنشسته و غافلند از این حال
ویران گردد دکان تجّار»

(کشکول، 1325: 2)

گفت و گوی حکیم باشی با خان، از مندرجات خواندنی کشکول است. ما آردمان را بیختیم، غربالمان را آویختیم/ کرشدیم، بیدی نیستیم که از این بادها بلرزیم... آن را که همی آلت پیکار، زبان است/ زنهار بَدو رسم معاذا نگذاری بر شاعر و سگ تا بتوانی مگذر هیچ/ گر، می گذری بر دُمشان پا نگذاری. (کشکول، 1325: 1)

گفت و گو ادامه می‌یابد تا جایی که گویا خان، خطاب به حکیم باشی می‌گوید:

«ای طبیب سُفله گفتم رگ بزن خونش در‌آید

من نگفتم رگ بزن تا جانش از... در آرید»

(همان: 2)

در پاسخ می‌شنود: «پاشو پاشو این مزخرفات را ببرید فکرنان کنید و وصله‌ی شکمتان کنید کتاب حافظ و قرآن است صد بار از این حرفهارا مشدی حسن سبزی فروش صد دینار سبزی قُرمه نمی دهد. شیخ سعدی از گرسنگی مُرد. صد من شعر قربان یک من نان سنگک». (همان: 3)

گفتیم که کشکول، مشی تند روانه نداشته و با زبان طنز و گوشه و کنایه معضلات را برای جلوگیری از انتشار اوراق مُضِرِه و مَنع از تعرّضات شخصیّه و اتّهام بزرگان بدین دلیل و برهان که هر دو به موجب قوانین عالم، مستحّق مجازات است، حکمی صادر شده که مدیران جراید از اصل، این گونه مطالب را ننویسند، تا مورد مسئولیّت واقع نشوند، و این حکم محکم و خیلی قابل تمجید است، چرا که اسباب آسایش کارگزاران وزارت جلیله خواهد بود و دیگر محتاج به تحقیق و سؤال و جواب و مجازات نویسندگان نخواهد شد. نظر به همین قاعده از طرف اداره‌ی نظمیّه حکمی صادر شده است که اَحدّی دزدی نکند تا پلیس و قره سواران به زحمت پیدا کردن دزد نیفتند و مدیر نظمیّه به زحمت استنطاق و رئیس محبس به حرمت نگاه داشتن دزد گرفتار نباشد. چقدر شایسته است که از اداره‌ی بَلَدیّه هم حکمی صادر شود که اطاق ها را مثل قدیم از خشت و آجر بسازند تا هرگز آتش نگیرد و اداره‌ی بَلَدیّه، محتاج به آوردن آلات و اسباب اِطفائیه نباشد و از طرف کارگزاران وزرات جلیلیّه‌ی عدلیّه هم حکمی صادر می شود که ابداً کسی تجاوز به حقوق دیگری ننماید تا اسباب تظّلم فراهم نگردد و اوقات کارپردازان وزارت عدلیّه صرف تحقیق و احقاق نشود و سایر ادارات هم خوب است این طور کار بکنند که هرگز حادثه واقع نشود نه خودشان به زحمت خواهد افتاد و آن اداره‌ی احتساب است چرا که مدیر احتسابیه به آن آسمان نمی تواند حکم کند که باران نبارد، ابر های ظالم به مثل مدیران جراید نیستند که مطیع باشند و فوراً التزام بدهند ولی امیدواریم آسمان هم نیّات مقدّسه وُزراء عُظام، مساعدت نموده و باران را فقط در صحرا ها که محلّ زراعت است ببارد، نه در کوچه های تنگ و کثیف شهر ها که عابرین را به زحمت اندازد و گل و لجن بدن و لباس آن ها را خراب می کند اگر این قواعد اجرا گردد، مملکت ما بدون زحمت و هزار درجه بهتر از اروپا خواهد شد و هیچ اداره‌ای به زحمت محاکمه دچار نخواهد شد و در سال مبالغی کثیره که مخارج این ادارات می شود به دولت و ملّت فایده می رسد و وکلای محترم ملّت آسوده می شوند و هیچ لازم نیست خاطر مبارک را متوجّه وضع قوانین نماید.» (همان: 1)

چندی که از تشکیلِ مجلس شورای ملّی گذشت، موج ناامیدی گروهی از دلسوزان سرنوشت مملکت را فراگرفت. کشکول نیز با زبان خاصِّ خود به این موضوع پرداخت: «انا لله و انّا الیه راجعون: مطابق خبر تلگرافی چند روز قبل «مجلس محترم دومای روس» به مرض سکته، دار فانی را وداع نمود و روح پر فتوحش به شاخسار جنان پرواز فرمود. از داغ این جوان ناکام در تمام دنیا آثار حزن و اندوه نمایان و عموم نوع پرستان، متأسف و پریشان هستند. مجلس شورای ملّی ایران قرار دادند که یک هفته‌ی تمام به اقامه‌ی ماتم و عزاداری مشغول باشند، سایر انجمن های مرکزی و ولایتی هم به مراسم سوگواری، قیام و اقدام نمایند و تمام ایرانیان در این عزاداری شریک می باشند فقط انجمن شورای مستبدین از این واقعه‌ی پر حسرت اظهار مسرّت می نمایند.» (کشکول، 1325: 3)

نمایندگان مجلس با مطبوعات، سبب رویارویی پاره ای از روزنامه نگاران با وکلا شد. وکلا به خیال توقّف جراید افتادند و مدیران جراید هم با کمال افتخار سر تسلیم پیش کشیدند و اظهار اطاعت و انقیاد نمودند و این شعر را خواندند:

اگر زِ کشتن ما می شود مرادِ تو حاصل

خدا کند که دمی صد هزار باربمیرم

و مقدمتاً شروع به روزنامه‌ی (حبل المتین) کردند. حبل المتین هم از زبان خودش و سایر جراید این طور عرضه داشت:

همه بندگانیم و مجلس پرست

من و صور و کشکول و هر کس که هست

(همان: 4)

اخبار داخله، اخبار خارجه، اخبار رسمی، درباره‌ی سؤال و جواب از مطالب علمیّه، مکتوب از شهر های کشور و پاره‌ای دیگر از نگارش ها و پژوهش ها در چهل شماره‌ی سال نخست کشکول به چشم می خورد.

این نشریّه در سال اوّل بیشتر در بردارنده‌ی آثار و گفتار هایی از احمد مجد الاسلام کرمانی است. کشکول با انتشار شماره‌ی چهلم در تاریخ سه شنبه 11 ربیع الثانی 1326 ه. ق، دفتر سال نخست را بست و بر بالای عنوان شماره سه شنبه 25 ربیع الثانی 1326 نوشت: «سال دویُّم شماره‌ی اوّل». در سر مقاله‌ی این شماره، ذیلِ سال دویُّم آورده اند: «حمد خدای را که روزنامه‌ی کشکول با کمال نیک نامی سال اوّل خود را ختم نمود و با نهایت شرف، قدم به سر حدّ سال دویُّم گذاشت و بدون شائبه به ظایف مقررّه‌ی خود رفتار نمود و امیدواریم در ظِلِّ حمایت حضرت امام عصر عَجَّل الله تعالی فرجه، سالیان دراز بدین شروع مقدّس مفتخر و به خدمت نوع و تهذیب اخلاق ملّت و برانداختن عادت زشت بربریت و ترویج اصول تمدّن و تربیت در اقطار مملکت موفّق گردد و قدمی جز در راه سعادت ملّت برندارد و قلمی نگذارد و هیچ وقت اجرای اغراض فاسده‌ی شخصیّه‌ی خود را مقدّم بر اَغراض نوعی ندارد و از خداوند متعال توفیق می طلبیم که ما را در این حُسن نیّت مساعدت فرماید تا بتوانیم وظایف مقدّسه خود را انجام بدهیم و در مجمع انسانیّت شرمسار نباشیم و از مشترکین محترم و وکلای معظم هم خواهشمندیم که این جزئی قیمت اشتراک را به مجرّد حواله، مرحمت فرمایند تا اساس اداره لنگ و دست مدیر تنگ نماند و بر ضمیر منیر آقایانِ معظم پوشیده نیست که این روزنامه به غیر از قیمت اشتراک راهی دیگر ندارد حتّی از درج اعلانات هم محروم است و مصارف نقّاشی او هم علاوه بر مخارج معمول سایر اوراق مطبوعه است. سوای جزئی قیمت اشتراک به هیچ اسم و رسم از اَحَدّی متوقّعِ مساعدت نیست و حُسنِ خطِّ آن را هم که از آثار جمیله جناب مستطاب شریعت مآب آقای میرزا مرتضی نجم آبادی دامت افاضاته می باشد، منظور خواهند داشت و اداره هم از جناب ایشان و هم اعضاء مطبعه خصوصاً مدیران آن آقا سیّد مرتضی کمال امتنان را دارد و مزید توفیقات آن ها را از خداوند منّان مسئلت می نماید.» (همان: 1)

نگارنده، آخرین شماره ای که از کشکول، چاپ تهران دیده، شماره 25 سال دوّم است که در کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی نگاهداری می شود. طنز محاوره ای و کاریکاتور های کشکول، ازویژگی های برجسته‌ی این نشریّه است. کاریکاتور یا به سخن آن روزگار «نقوش مُضحک»، «صُوَرِ موهومه و خیالی» و «صُوَرِ موهوم خنده آمیز و عبرت انگیز» کشکول، سه امضا دارد: حسینعلی ولد عبدالله، میرزا علی و حسن. کاریکاتور های این سه تن و شماره‌ی دیگر از کاریکاتوریست های آن عهد تاریخ مصوّرِ ایران ما در سال های 1325 و 1326 هجری قمری است. مشکلات عمومی: معیشت و باور های مردم، مطبوعات، بانک، قرائت خانه، دبستان، روستا نشینی، چهارشنبه سوری، اوضاع جهانی، تندروی های زمانه، وضعیّت دربار، طبابت، بی توجّهی به تولید و صنعت و نهاد های ملّی و مدنی با تصویر های «قبرستان حُزن انگیز» را در شماره های کشکول می توان دید. خطّ متن کشکول، چاپ تهران به قلم «مرتضی نجم آبادی» در مطبعه‌ی سید مرتضی به اهتمام میرزا حسن و میرزا عبّاس به چاپ می رسیده است. کشکول دو سال در تهران منتشر شد و پس از حوادث تهران و بمباران مجلس، مکان نشرش به اصفهان انتقال یافت. شماره‌ی نخست کشکول چاپ اصفهان تاریخ 12 ربیع الاوّل 1327 ه. ق را دارد و در 4 صفحه منتشر شده که صفحه‌ی چهارم را به کاریکاتور اختصاص داده اند. شماره‌ی 33، آخرین شماره‌ی موجود کشکول چاپ اصفهان است.

دوره‌ی کشکول، چاپ تهران در کتابخانه های آستان قدس رضوی، مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه‌ی ملّی، کتابخانه‌ی مجلس، مؤسّسه‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، کتابخانه‌ی مرکزی فارس، دانشگاه شیراز، تماشاگه مطبوعات، کتابخانه‌ی مرکزی تبریز، دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، دانشگاه توکیو، دانشگاه پرنیستون،کنگره آمریکا، کمبریج و کتابخانه‌ی ملّی فرانسه موجود است. و شماره هایی از کشکول چاپ اصفهان را در کتابخانه های مرکزی دانشگاه اصفهان، موزه‌ی رضا عبّاسی، کتابخانه‌ی مجلس، مؤسسه مطالعه تاریخ معاصر ایران، کتابخانه‌ی مرکزی تبریز می توان یافت. (ملک‌زاده، 1328: 25)

بسیاری از وابستگان رژیم استبدادی و صاحبان نفوذ سعی داشتند با تشکیل یک انجمن جدید یا عضویت در انجمن‌های موجود، مشروطه خواه شمرده شوند و در نتیجه، مصون از تعرّض و با فراغت خاطر، برای نیل به مقاصد خود فعّالیّت کنند. روزنامه‌ی «کشکول»، با عنوان کردن همین جریان، تحت عنوان «انجمن تطهیر و تقدیس» مطلبی منتشر ساخت و درنوشت: «این انجمن به تازگی در طهران تأسیس شده و شعب آن به تمام ولایات کشیده شده است و شغل مخصوص آن انجمن، این است که هر کس که متّهم به استبداد شده باشد یا آن که مَصدرِ شرارت و خیانت به دولت و ملّت شده به مجرّد آن که به آن انجمن پناه ببرد از تمام گناهان گذشته و آینده پاک و منزّه خواهد شد، اعضاء انجمن، همه از بزرگان مملکت و اعیان ملّت هستند. بعضی از مدیران محترم جراید ملّیه، نیز در آن انجمن عضویت دارند و تا کنون خدمات بزرگی به دولت کرده اند و اشخاص خیلی محترم را که متّهم به استبداد شده بودند تطهیر و تقدیس نموده اند. از قبیل حشمت الملک، جهانشاه خان اسعدالدوله، اقبال الدوله امیرِ جنگ و...» (کشکول، 1326: 4)

روزنامه‌ی کشکول، سر مقاله‌ی یکی ازشماره های خود را به ذکر شرایط آشتی مستبدّین و مشروطه خواهان اختصاص داده و حصول این مقصود را به 25 شرط، مشروط ساخته است. بیشتر مربوط به بازگرداندن حُکّام عهد استبداد، و به موازات آن، نفی و تبعید ناطقین مشروطه، توقیف تمام جراید، اخراج 25 نفر از وکلای مجلس و نشاندن 25 نفر دیگر به انتخاب مستبدّین به جای آنان، استقراض جدید از بانک روس و انگلیس، بسته شدن تمام انجمن ها. امّا آنچه در رابطه با بحث مورد نظر، بیشتر جلب توجّه می کند، شرط بیست و چهارم است: «برگردانیدن طبایع مردم به حالت سه سال قبل.» (کشکول، 1325: 4)

در شماره 24 سال اوّل روزنامه‌ی کشکول، با اشاره به خبر بروز آشوب در بندر انزلی و غارت انبار های برنج، مقاله‌ای به زبان طنز درج شد که پاره ای از آن ذیلاً نقل می شود: «دسته ای ازوطن پرستان که همیشه طالب اشتهار نام نیک هستند، در این ایّام مانند انزلی عقب بماند، لهذا در روز 23 آشوبی راه انداخته و بر انبار های برنج تاخته مقداری را غارت کردند تا همه‌ی دنیا بداند شجاعت و رشادت مردم انزلی از جا های دیگر بیشتر است. (همان: 5)

نکته‌ی درخور توجّه این که، در این شهر بندری، نهضت مشروطیّت، قدرتمند و دارای هواداران بسیار بود و شرح فعّالیّت و اقدامات انجمن ملّی انزلی در مطبوعات تهران، به ویژه یومیّه‌ی حبل المتین به چاپ می رسید. در روزنامه‌ی کشکول، طیّ مقاله‌ی دیگری، به برخورد میان مشروطه خواهان مسلّح و تفنگ چیان محلّات شتربان و سرخاب، که هوادار میرهاشم دوجی و استبدادیان بودند، اشاره شد که متن آن خالی از لطف نیست: در این نوشته، از قول خبرنگار روزنامه، پیشنهاد شده است که به جای جنگ گروهی، شیخ سلیم، از رهبران مشروطه خواهانِ تندرو تبریز، و میرهاشم، از روحانیون مخالف، که خبرنگار، هر دوی آن ها را به طعنه «سردار» لقب داده، به جنگ تن به تن بپردازند.

در شماره 25 سال اوّل، روزنامه‌ی کشکول، درباره‌ی طبابت و درمان، مطلبی با عنوان «انجمن محترم حفظ الصحّه» به طنز درج شده که از وضعیت نامساعد موجود و آرزو هایی که تا زمان تحقّق آن ظاهراً راه درازی در پیش بوده، تصویری به دست داده که حاوی تعریضی نسبت به اطبّای زمانه می باشد. از جمله: اخبار موثّقه که به اداره‌ی روزنامه رسیده، از طرف انجمن محترمِ حفظ الصحّه، قرار قطعی داده شده که تا کسی دیپلم و اجازه‌ی مخصوص از دارالفنون ایران با امضای وزارت جلیله‌ی معارف، در دست نداشته باشد، پنج سال هم پس از صدور اجازه و تصدیق از دارالفنون ایران در مریض خانه های لندن و پاریس برای تکمیل عملیات خدمت ننموده باشد و از آن جا هم شهادت نامه در دست او نباشد، ابداً حقّ طبابت و شروع به معالجه کردن نداشته باشد و اگر احیاناً به مریضی دستورالعمل داده و هر چند که آن مریض هم از آن دستورالعمل استفاده نموده و خوب شود، باز هم مسئول انجمن و به موجب قانون، یک سال حبس خواهد شد. و اگر آن مریض فوت شود، بدون هیچ تردیدی طبیب را حبس مؤبّد نمایند. والحق این قرارداد خیلی در حفظ نفوس محترمه مدخلیّت دارد. ولی اطبّای حالیه این قرارداد را نپذیرفتند و برای اجرای این قانون سی سال مهلت خواستند. چون مهلت در شرع جایز است، انجمن حفظ الصحّه مهلت دادند و الحمدلله این کار بزرگ به خوبی تمام شد و تا چشم به هم بزنیم سی سال گذشته و بعد از گذشتن این موعد، خطر بزرگی از مردم ایران، رفع خواهد شد. (کشکول، 1325: 3)

در روزنامه‌ی کشکول، دست به ابتکار دیگری زده شد و به تقلید از «عبید زاکانی»، مطلبی با عنوان «لغات مشکله» در آن درج گردید که تماماً به عناصر نوین حیات خَسَر الدنیا و الآخره، کسانی که بر ضدّ مجلس شورای ملّی اقدام می کنند.

آدم بیکار، اعضای انجمن های غیر رسمی طهران.

هیزم شکن، قشون دولت علیه ایران.

مهمل و بی نتیجه، مجلس بلدیّه[4]‌ی طهران.

مغشوش، اداره‌ی نظمیّه[5]‌ی طهران.

گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده، روزنامه نویس های ایران.

خوش بخت، رئیس انجمن بلدیّه‌ی طهران.

کسانی که سابق، مواجب کافی داشته اند حالا هم در مجلس عضویّت دارند و حقّ الوکاله می گیرند یا در ادارات دولتی مستخدم هستند و حقوق می گیرند و مواجبشان هم کسر نشد.

منجلاب، حوض جلوی شمس العماره.

کارخانه‌ی میکروب سازی، خزانه های حمّام های طهران و اصفهان.

فلک زده، شاهزاده های بزرگی که هم از وزارت ممنوع اند و هم طرف رجوع کار های دیگر مثل حکومت نمی شوند و هم مواجبشان را قطع کرده اند. (همان: 2)

نتیجه گیری:

«مطبوعات طنز»، از شاخص‌ترین و رایج‌ترین ابزار فراگیر اطّلاع‌رسانی‌اند که از نیمه دوّم قرن 19 به بعد به صورت نوعی رفتار اجتماعی و شاخص مطالعاتی در تاریخ نگاری جریان‌های سیاسی و اجتماعی درآمده‌اند و در طول عُمر نسبتاً طولانی خود، راهی پرفراز و نشیب را پشت سر نهاده‌اند، امّا همواره به دلایل مختلف، دستخوش تغییر و تحوّل شده‌اند. زمانی که برگ‌برگ روزنامه‌های هفتادسال اوّل روزنامه‌نگاری را بررسی می‌کنیم، تطبیق آنچه که در دوره‌ی محمّدشاه منتشر شد با دوره‌های ناصری و مظفّری، نشانگر آن است که روزنامه‌نگاری ایران در پلّه‌ی نخست نماند و با ویژگی‌های بومی، قد کشید.

هفتاد سال منتهی به مشروطه، یکی از دشوارترین دوران روزنامه‌نگاری در ایران است. در ابتدا شاه و دربار نمی‌دانستند روزنامه چیست؟ 18 سال طول کشید تا در دوره‌ی محمّدشاه و زمان صدارت میرزاآقاسی با درخواست میرزا صالح موافقت کردند. دوره‌ی ناصری مثل بسیاری از ادوار، یک دوره‌ی مطبوعاتی مهم در ایران است که بنیاد روزنامه‌نگاری فارسی را «امیرکبیر» در این دوره بنا نهاد. در لابه‌لای همین روزنامه‌ها، طنز نیز به طور پنهانی وجود داشت. این طنز ها اوضاع جهان را با ظرافت به شاه و مردم یادآور می‌شدند تا تفکّرشان تصحیح شود. ولی متأسفانه بعضی از طنزنویسان به عدالت‌خانه کشیده شده و بعضی را حبس و برخی را جریمه و تبعید و تنبیه کردند. روزنامه‌نگاران عهدناصری با وجود همه‌ی فشارها به وظایف خود عمل کردند. تاریخ نگاران و محقّقان تردید ندارند که روزنامه‌نگاران طنز در تکوین و تنویر افکار عمومی در آن دوره نقشِ به سزایی داشته‌اند. (خارابی، 1380: 12)

تاریخ مطبوعات ایران در دوره‌های مختلف، سیر تحوّل کمّی و کیفی و نتایجی را در برابر چشم ما روشن می‌کند و به لحاظ محتوایی و تاریخی و حتّی از حیث ادبی، در هر شکل و قالبی، نمایشگر زندگی و بیان کننده‌ی ارزش‌ها و معیارها و ویژگی‌هایی است که بایستی گفت: «از گستردگی، تنوّع و خصوصیّات مطبوعات هر دوره می‌توان «درس زندگی» آموخت».

منابع:

الف- کتاب ها:

1- صدر هاشمی، محمّد (1363) تاریخ جراید و مجلّات ایران، اصفهان: انتشارات کمال، چاپ دوّم.

2- قاسمی، سیّد فرید (1379) تاریخچه‌ی روزنامه نگاری در ایران، تهران: نشر علم.

3- ــــــ، ـــــــــ (1372) راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات و آموزش رسانه‌ها.

4- ملک زاده، مهدی (1328) تاریخ انقلاب مشروطه‌ی ایران، تهران: سقراط.

5- خارابی، ف


منبع: سرای زوزنامه‌نگاران  ایران

http://iranjforum.com